جدول جو
جدول جو

معنی ندامت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ندامت کردن
پشیمان شدن: تازخون ریختن آن غمزه ندامت نکند کس بدردغم توفکرسلامت نکند. (امیرخسروظنند)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ندامت خوردن
تصویر ندامت خوردن
پشیمان شدن و افسوس خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندامت کشیدن
تصویر ندامت کشیدن
پشیمانی کشیدن، پشیمانی بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیامت کردن
تصویر قیامت کردن
کنایه از شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقامت کردن
تصویر اقامت کردن
ماندن ماندگار شدن درنگ کردن متوقف شدن آرام گرفتن بجای ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امامت کردن
تصویر امامت کردن
پیشوایی کردن، پیشنمازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پندام کردن
تصویر پندام کردن
ایجاد ورم کردن آماس آوردن: (و آن آب که نه فاتر بود و نه سرد شکم پندام کند و معده راست گرداند) (الابنیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرامت کردن
تصویر غرامت کردن
تاوان گرفتن غرامت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
هنگامه کردن شور و غوغا و هنگامه بر پا کردن: قیامت می کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن مسلم نیست طوطی را در ایامت شکر خایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرامت کردن
تصویر کرامت کردن
عطا کردن آنکه قدر و مرتبت برتری دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملامت کردن
تصویر ملامت کردن
سرزنش کردن نکوهیدن: (و چون میل بخیر کند از میل بشر پشیمان شود و خویشتن را ملامت کند) (اوصاف الاشراف. 26)
فرهنگ لغت هوشیار
پشیمانی بردن پشیمانی بردن: بی توجامی نکشدگل که ندامت نکشد سروباهمرهی قدتوقامت نکشد. (ملک مشرقی ظنند)
فرهنگ لغت هوشیار
پشیمان شدن پشیمان شدن: درسرسودای وصلش عمرهاکردم زیان درندامت میخورم اکنون نداردسودمن. (امیرخسروظنند)
فرهنگ لغت هوشیار
روفتن جارو زدن، پاک کردن پاکیزه کردن تمیز کردن جایی را پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
هاچیدن نیدن آنیهیدن جامنیدن زامنیدن وازنیدن هاختن هختن ویتاردن راهنمایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیامت کردن
تصویر قیامت کردن
((~. کَ دَ))
هنگامه به پا کردن، کار بزرگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
Monitor, Oversee, Supervise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
Head, Pilot, Steer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
diriger, piloter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
surveiller, superviser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
monitoren, toezichthouden, toezicht houden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
monitorear, supervisar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
führen, fliegen, steuern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
überwachen, beaufsichtigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
leiden, vliegen, sturen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
очолювати , пілотувати , керувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
monitorar, supervisionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
моніторити , наглядати , контролювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
возглавлять , пилотировать , управлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
мониторить , контролировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
kierować, pilotować, sterować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نظارت کردن
تصویر نظارت کردن
monitorować, nadzorować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
dirigir, pilotar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
dirigir, pilotar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
dirigere, pilotare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی